اینجا کربلاست

 

 

اینجا کربلاست. هرچه به شهر نزدیکتر می شویم هم ازدحام جمعیت بیشتر است و هم شدت پذیرایی گروههای پذیرایی کننده. با اینکه هنوز صبح ساعت حدود 9 و نیم است و ما صبحانه سیر و دلچسبی از نان تازه تنور با یک قرص گوشت برشته تازه طبخ- کتلت –خورده ایم باز انواع و اقسام نهارها را به ما تعارف می کنند. از قیمه نجفی که غذای رایج اینجاست تا ماهی و مرغ و.. تشکری می کنیم و ادامه می دهیم. به دلیل شدت تراکم زایرینی که به شهر رسیده اند و بندرت بدلیل چاقی و بعضیهایشان به دلیل خستگی زیاد تا حدودی می لنگند . معمولا از این نقطه را تا شهر حدود یک تا یک و نیم ساعت طی می کنیم  

           اینجا کربلاست. هرچه به شهر نزدیکتر می شویم هم ازدحام جمعیت بیشتر است و هم شدت پذیرایی گروههای پذیرایی کننده. با اینکه هنوز صبح ساعت حدود 9 و نیم است و ما صبحانه سیر و دلچسبی از نان تازه تنور با یک قرص گوشت برشته تازه طبخ- کتلت –خورده ایم باز انواع و اقسام ناهارها را به ما تعارف می کنند. از قیمه نجفی که غذای رایج اینجاست تا ماهی و مرغ و.. تشکری می کنیم و ادامه می دهیم. به دلیل شدت تراکم زایرینی که به شهر رسیده اند و بندرت بدلیل چاقی و بعضیهایشان به دلیل خستگی زیاد تا حدودی می لنگند. معمولا از این نقطه را تا شهر حدود یک تا یک و نیم ساعت طی می کنیم.

هنوز نصفی از کاروان بما ملحق نشده اند اینطورکه معلوم است شب یا روز بعد می رسند. من و علی آقا پیش از همه به کربلا رسیده ایم. از قبل به دوستان گفته ام من به چه آدرسی می روم. قرار شده همه به آنجا بیایند تا در محلی مستقر شویم .  یکی از دوستان سوسنگردی ام به نام مهدی طرفه  سالهاست در کار انتقال زایر به عراق و تهیه ویزای عراق است و اخیرا به کربلا رفته و هتلی را مشارکتی اجاره کرده و دارد از زوار پذیرایی می کند.ایران که این خبر را شنیدم تصورکردم شاید امسال بتوانم دو سه روز را مهمان او باشم اما وقتی به هتل رسیدم و وضعیت را دیدم از این فکر منصرف شدم .مهدی یک اتاق دو تخته بمن و علی داد و خواهش کرد بمانیم اما دیدم در این شرایط پذیرش این پیشنهاد ، لطفی به او نیست. ما دوشنبه به کربلا رسیدیم، مطابق با اربعین ایران، اما در عراق اربعین سه شنبه است .

علت انصرافم این بود که برای همین یک اتاق چند نفر در نوبت اجاره ایستاده بودند. ازهمکارش بدون آنکه او متوجه شود، پرسیدم: قیمت هرتخت چقدراست؟ گفت: برای هر تخت شبی 130 دلار یعنی حدود 500000 تومان!عراق ارزان را دیده بودم که با شبی 5 تا ده هزارتومان می شد براحتی درجایی مستقرشد. این را که شنیدم با اینکه بشدت خسته بودم و نیاز به ساعاتی استراحت داشتم، تصمیم گرفتم پس از یک دوش و تعویض لباس به سراغ آدرس هایی بروم که دوست عزیز و مهربان کرمانشاهی ام جناب آقای زنگنه در کربلا ازایران برایم مهیا کرده بود . به یکی از آن ها تلفن زدم و وعده گذاشتم. می گفت: درخیابان عمار یاسر چادری زده و برای همه ما که 15 نفر بودیم، جا دارد.

نماز را در هتل طرفه خواندم  عصر حدود ساعت 4 ونیم بود که سریع خودم را برای نماز مغرب به حرم امام حسین رساندم. ده دقیقه ای به مغرب مانده بود در ابتکاری جالب خیابان قبله را موکت انداخته بودند.  در حرم حتما جا گیر نمی آمد تازه اگر راه دادند. بهتر دیدم همان جا برای نماز بایستم و فیض جماعت را از دست ندهم.پس از نمازکه هیئت ها آماده رفتن به داخل حرم برای عزاداری بودند چون  چند تن از دوستان  درهتل منتظر بودند و من خسته ،قصد زیارت مختصری کردم. ترجیح دادم چون باهیئتها با کفش می شد داخل حرم رفت با یک هیئت ایرانی که از همدان بود و اولین هیئتی بود که می خواست پس از نماز داخل حرم شود، وارد حرم شوم تا مشکل همیشگی معطلی زیاد تحویل کفش را نداشته باشم .چنین کردم درحرم زیارت امین الله خواندم و بعد از حدود بیست دقیقه بهمراه هیئت با عبور از بین الحرمین به حرم مولایم حضرت عباس مشرف شدم. نحوه ورودم به این حرم هم با کفش بود. البته نه بر فرش که بر روی سنگهای صحن همه سینه زن های هیئتها- الا محدودی که ادب می کنند و کفشهایشان را درمی آورند و نمی دانم کجا می گذارند!- نیز چنین می کنند.

در حرم حضرت عباس از هیئت همدانی جدا شدم و زیارت نامه خواندم. کفشهایم را به علی آقا دادم تا نماز زیارتی بخوانم و امانتی دوستی را که 500000 تومان بود به قسمت نذورات بدهم که دادم و سه برگه فیش غذای مهمانخانه حضرتی با دو تکه پارچه بسیار زیبا سرخ و سبز تبرکی بمن دادند.امسال هم غذای حضرتی نصیب شد.با عجله به هتل برگشتم .دوستان منتظربودند.آقای نوروز شاد دوستی عراقی داشت . بما پیشنهاد کرد به حسینیه او  که می گفت از اینجا خیلی دور نیست برویم. قبول کردیم و به راه افتادیم . به دوست آقای زنگنه که منتظر ما بود و برای همه  ما جا هم نگه داشته بود ، تلفن کردم و از رفتن عذرخواهی نمودم.

عراقی ها غالبا در بیان فاصله و بخصوص دادن آمارها اهل مبالغه اند مثلا مسیر دور را خیلی نزدیک نشان می دهند . وقتی به فرد عراقی گفتم دقیقا آدرستان کجاست؟ گفت : بعد از پل سمت چپ بطرف نجف! بیست پایه برق که رد کردیم می رسیم. پرسیدم : چقدر فاصله است؟ گفت: حدود دو کیلومتر! .پرسیدم: بیرون کربلاست ؟ گفت : نه! به راه افتادیم. کف پاهایم از شدت پیاده روی کمی اذیت می کرد. دلیلش این بود که روز قبل و روز بعد ازصبح خیلی راه رفته بودم .یعنی نصف کل راه را رفته بودیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.