دین خلوت ، دین جلوت!

اخیرا جمله ای از یکی از روان شناسان غربی شنیدم که بسیار زیبا بود و به تعالیم  اسلامی ما نزدیک. عبارت این بود:

"دین هر کس همان است که درخلوت به آن عمل می کند!"

 قصد ورود به حوزه روان شناسی را ندارم که درتخصص من نیست وهمواره از ورود به مسایلی که درحیطه آگاهی هایم نبوده اند، پرهیز کرده ام، اما این امرمانع از نقل بعضی ایده های نو دراین ساحت نیست.

از مسایلی که بعضی ازابنای بشربه معنای عام آن بدان مبتلا بوده وهستند، دوگانگی درشخصیت و رفتار است.بعضی ها درخلوت آنگونه که دراجتماع نشان می دهند، نیستند.

 

درتعالیم شریعت مقدس ما به این مساله درحیطه ریا وتظاهر بحث و از آن به شدت نکوهش شده است.این امر که اختصاص به متدینین ندارد و شامل غیرمتدینین هم می شود، ناشی از نوع نگرش هرکس نسبت به خود ،خدا وهستی است.

بعضی درمیان مردم حال خوشی دارند،نماز با حالی می خوانند، درجمع ودرحضور دیگران مبادی آداب هستند، قواعد ادب واصول اجتماعی را بخوبی رعایت می کنند ،با دیگران درنهایت احترام وادب رفتارمی نمایند، اما آنگاه که ازمنظرو نظردیگران دورمی شوند وکس یا کسانی را ناظر بر رفتار خود نمی بینند، آدم دیگری می شوند.

خواجه رند شیراز،در یک پرد ه برداری ازاین رفتار، دربیتی زیبا فرموده است:

زاهدان کاین جلوه درمحراب و منبرمی کنند

            چون به خلوت می روند یک کار دیگر می کنند!

دراوایل انقلاب که فرزند یکی ازمقامات روحانی به دلیل پیوستن به گروههای ملحد ومخالف نظام دستگیر ومحاکمه واعدام شد- می گفتند، خود پدر، فرزند محاربش را محاکمه ومحکوم به اعدام نمود-  وقتی ازفرزند علت انحراف عقیدتی اش را جویا شدند ، پاسخ شنیدند : من وقتی می دیدم بین رفتار وعمل پدرم درتوجه به فقر و فاصله طبقاتی درجامعه و..این همه تفاوت وجود دارد، تا جایی که از فروش عبای گران قیمت پدرم، یک خانواده فقیرمی تواند برای مدتی امرار معاش کند، دینی را که وی به آن اعتقاد داشت ،کنارگذاشتم.

البته آن خدا بیامرز در تجزیه وتحلیل مساله، به خطا رفته و نتوانسته بود بین" احکام دین " و "رفتارمتدینین"، فرق بگذارد و به تعبیربهتر، جواب اشتباهی را با اشتباهی دیگر داده بود.

در دوران جنگ،بسیاری درمصاحبه با صدا وسیما ویا درسخنرانی از جانفشانی برای کشورشان سخن می گفتند اما وقتی پای ایثار به میان می آمد و به جبهه دعوت می شدند ، درجبهه حضورنمی یافتند .انگار نه انگارآن حرفها را زده اند ودفاع از کشور را به عهده دیگران سپردند.دیگرانی که هرچه از زمان جنگ بیشتر می گذشت تعدادشان کمتر وکمتر می شد وما درجبهه به شوخی از آنان به "نیروهای کمی"!یعنی نیروهایی که رفته رفته درهر اعزام ،از تعدادشان کم می شد یاد می کردیم!

با مساله ظهور امام زمان مان هم همینگونه بوده ایم.مهدی بیا، مهدی بیا ،العجل العجل، زیاد می گوییم ولی برای ظهورحضرت، آمادگی وبرنامه نداریم ودلیلش هم اینکه با گناه ،ظهورش را به تاخیرمی اندازیم. زیاد می گوییم ما اهل کوفه نیستیم  ولی اهل کوفه هستیم! کوفه ای که اکنون ازمحدوده یک شهردرعراق فراتررفته است!

به گمان من ازمهمترین دلایل باورحرکت امام توسط مردم، جنبه یکرنگی وصداقت او بود.اگرغیرازاین بود، اول کسانی که ازامام روی گردان می شدند شاگردان واطرافیان وی بودند.امری که هرگزاتفاق نیفتاد.

خمینی به گونه ای زندگی کرد که هنوز و تا همیشه حتی مخالفان ودشمنان وی نمی توانند حتی یک نمونه ازدوگانگی را در رفتار وی شاهد بیاورند.

درکتاب سیره امام خمینی (جلد سوم، فصل دهم ،صفحه 258) نوشته ام ،مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی ، فرزند گرامی امام رحمت الله علیه، در یک سخنرانی، خدا را درصحت گفته اش به شهاد ت می گرفت ومی گفت: پدرم همانگونه که درجلوی دوربین و دردیدار با اقشارمختلف مردم درحسینیه جماران ظاهرمی شد، درخانه هم همانگونه بود، با این تفاوت که رسمیت ازآن ساقط می شد.

من اهل فتوا نیستم. فتوای دلم را می گویم!:

کسانی را که صادق هستند ولی نتوانسته اند دینی داشته باشند را به رستگاری ونجات، ازدین دارانی که صادق نیستند ،نزدیک ترمی بینم.

درود خدا برهمه صادقان این آب وخاک وهمه خاک!، ازهردین ومذهب وآئین

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.